۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

حماسه ساز the legend of bagger vance

حماسه ساز the legend of bagger vance
با شروع جنگ مت دايمون كه گلف باز برجسته است به جنگ رفته و با نظاره كردن صحنه هاي درگيري دچار افسردگي مي شود بعد از جنگ به عنوان نماينده مردم شهرش با دو گلف باز برجسته جهاني وارد رقابت مي شود و در مسير اين رقابت ويل اسميت به عنوان مربي او را هدايت مي كند تا بتواند برنده نهايي باشد.
تاريخ سينما مملو از افرادي است كه از جلوي دوربين به پشت دوربين مهارجت كرده اند، رابرت دفورد، كلنيت استيود، مارلون براندو، آل پاچينو، مجيد مجيدي.... در اين ميان كمتر كسي است كه همان توفيق جلوي دوربين را در پشت دوربين نيز داشته باشد او كه هم در مقام بازيگري و هم در مقام كارگرداني برنده جايزه اسكار است اين بار با ساختن فيم حماسه ساز the legend of bagger vance با قاطعيت نشان مي دهد، كه دليل موفقيت او چه در مقام كارگردان و چه در مقام هنرپيشه اين است كه او راه و رمز پيروزي را مي شناسد. حماسه ساز بيش از آن كه فيلمي باشد در مورد چگونگي پيروزي در مورد چيستي و چرايي پيروزي است و در اين ميان رفتن اصل است نه رسيدن
اصول موفقيت كه در فيلم مطرح مي شود اين كه چگونه مي توان شاهد مقصود را در آغوش كشيد و از دغدغه هاي اصل فيلمساز است كه در ادامه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم.
تمركز روي هدف: معملي از دانش آموزان خود در يك روز برفي خواست تا به سمت شاخصي كه در طرف ديگر حيات بود حركت كنند وقتي كه رد پاي دانش آموزان روي برف ها نظاره شد معلوم گرديد كه هر كدام انحرافاتي به چپ و راست داشته اند، غير از يك نفر كه فقط به هدف تعيين شده در آن سوي حيات نگاه كرده بود. ويل اسميت در مقام مربي به مت دايمون كه از او پرسيد براي پيروزي بايد چه كار كند مي گويد. وقتي ضربه مي زني فقط به پرچمي نگاه كن كه فاطه زيادي با تو دارد. فكر كن اين فاصله حداقل است درست مثل يك پرنده تيز بين.
بزرگترين كارها از قدم اول شروع مي شود: خارج شدن از تماشاگري صرف و ورود به عرصه بازيگري و به بيان ديگري عمل گرايي اگر قرار باشد تو زننده گلي باشي ولو اتفاقي لازم است كه در بازي حضور داشته باشي نمي توان روي نيمكت تماشاگرها نشست انتظار داشته باشي كه زننده گل باشي مت دايمون بايد از لاك خود بيرون مي آمد تا بتواند براي خود و مردم شهرش افتخار كسب كند، اين دنيا فضاي لازم براي بازي همه را دارد. اصلا فلسفه وجودي زندگي است كه هر كسي بازي خودش را بكند تا احساس بيهودگي و افسردگي نكند.هر كس بايد پي افسانه شخصي خود باشد و افسانه شخصي هر كسي توقعش از زندگي است براي رسيدن به اين مهم بايد از هر امكاني استفاده كني و با روحت به سمت هدف حركت كني.
گذشته عامل حركت است نه مانع حركت: آينه جلوي اتومبيل طراحي شده است كه تو به جلو حركت كني يا نيم نگاه به عقب و بررسي اوضاع اطراف اين آينه جهت حركت به عقب طراحي نشده است. ويل اسميت به مت دايمون
مي گويد خاطرات مثل سايه آدم را تعقيب مي كنند ولي نبايد از اين سايه ها ترسيد و اجازه داد از آدمي پيشي بگيرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر