۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

نقد و بررسي فيلم «سينما پاراديزو»

به نام و ياد سينما

نقد و بررسي فيلم «سينما پاراديزو»

داستان فيلم: پسر بچه به نام تو تو عاشق سينماست و در اين رهگذر با شخصي به نام آلفردو آشنا مي شود كه آپاراتچي است بعد از كش و قوس هاي زياد آلفردو قبول مي كند كار خود را به او آموزش دهد، در اين اثناء بر اثر آتش سوزي آلفردو نابينا مي شود و تو تو جاي او را
مي گيرد، تو تو كه عاشق دختري شده است بر اثر يك اتفاق او را گم مي كند و اينك بعد از گذشت سي سال تو تو كه كارگرداني معروف شده است براي شركت در مراسم خاكسپاري آلفردو به شهر خود باز گشته است و خاطرات گذشته خود را مرور مي كند.
چرا بايد ديد؟؟
يكم: اين نوشتار را به نام سينما آغاز كردم، چرا كه تورناتوره، اصولا در بسياري از آثار خود به سينما و تاريخ شكل گيري آن اداي احترام كرده است. چه در فيلم « مالنا» كه آن نوجوان شخصيت محوري داستان خود را در قالب شخصيت هاي مطرح تاريخ سينمايي مي بايد وجه در اين فيلم كه آثار بزرگان سينما را بر پرده پاراديزو مي بينيم، آنتونيوني، چاپلين، ويسكونتي، جان وين، كلارگ گيبل و .... و همچنين در فيلم star maker (ستاره ساز) تورناتوره روزهاي اوليه شكل گيري زبان تصوير را به نمايش در مي آورد.
دوم: از ديدگاه راقم اين سطور، فيلم « سينما پاراديزو» از فيلم هاي برجسته تاريخ سينماست، چرا كه بسياري از ما عالم فيلم و سينما را با مميزي و سانسور شديد شناختيم، همچنان كه « تو تو» فيلم ها را بعد از سانسور و مميزي شديد نظاره گر بود و بعد ها توانست و لحظات عاشقانه و سانسورهاي تاريخ سينما را در يك فيلم ببيند، شايد بهترين سكانس فيلم همين سكانس آخر باشد كه تو تو و همچنين صحنه هاي سانسور شده و عاشقانه تاريخ سينما را نظاره مي كند .
به اين لحاظ تماشاگر احساس همزاد پنداري شديد با تو تو تورناتوره مي نمايد. از این نظر من خودم بارها صحنه های محذوف و سانسوری سینما را در اولین فرصت نظاره کرده ام
سوم: تاثير گذاري سينما را در فيلم تورناتوره به خوبي مي توان مشاهده كرد، تورناتوره اين تاثير گذاري را بعد از اين فيلم در ستاره ساز (بسياري اعتقاد دارند دنباله اي بر سينما پاراديزو است) نيز به نمايش در آورد. از ميان سينما گران ايراني محسن مخملباف با فيلم هايي چون سلام سينما، ناصرالدين شاه آكتور سينما اين تاثير گذاري به نمايش گذاشته است. (نگاه كنيد به صحنه اي كه در فيلم گنج قارون فردين آبگوشت مي خورد و حتي در دربار ناصرالدين شاه تقليد
مي شود.
آلفردو حرفهايي را در مورد عشق به تو تو يادآوري مي شود وقتي تو تو از او تشكر مي كند آلفردو اظهار مي دارد اين حرفهاي من نيست حرفهاي جان وين در فيلم چوپان تپه هاست.هنگامي كه تماشاچيان از سرو كله هم بالا مي روند تا داخل سينما شوند آلفردو مي گويد جمعيت فكر نمي كنند و نمي دانند چه مي كنند و بعد از اظهار مي دارد اين جمله را اسپنسر تريسي در فيلم خشن گفته است. هر چند در انتها و بعد از نابينا شدن دچار دگرديسي مي شود و به قول خودش چيزهايي را مي بيند كه قبلا نمي ديده است و حالا ديگر از زبان خود و نه از زبان هنرپيشگان سينما حرف مي زند و تقليدهاي اوليه جاي خود را به بينش ثانويه مي دهد.
تاثير پذير مردم از سينما بعد از خروج از سالن به خوبي نمايش داده شده است « احمق تو از صبح تا شب كار مي كني و نمي پرسي چقدر حقوق مي گيري»
تكرار ديالوگ هاي فيلم توسط بازيگر خارج از صحنه
اين تكرار در فيلم روياي آريزونا به كارگرداني امير كاستاريكا نيز مشاهده مي شود.
چهارم: احترام به شعور مخاطب: هنگامي كه يك اثر هنري به مخاطب ارائه مي شود، عكس العمل هاي را بر مي انگيزد. در واقع مخاطب اثر هنري جزئي از اثر و كامل كننده آن است ذائقه مخاطب ناهمگن،ْ متفاوت و گاه متضاد است.
يكي حاضر نيست تبليغات و خبرها را ميان فيلم تماشا كنيد، ديگر آمده است تا بخوابد يكي ديگر هنگام تماشاي فيلم به فرزندش شير مي دهد و يا نوجواناني كه در حين ديدن صحنه هاي پورنو خود ارضايي مي كنند سينما سينماست دوستداران سينما از همه نوع و همه جنس هستند و تورناتوره به همه آنها احترام مي گذارد.
در انتهاي فيلم تو تو كه حالا كارگردان نام آوري است آخرين هديه آلفردو كه فيلم صحنه هاي سانسور شده و عاشقانه تاريخ سينماست به تماشا نشسته است صحنه اي كه تجربه مشترك همه ماست را گر در آينده به آن نگرييم حتما خواهيم خنديد.
و بدين تربيت تورناتوره، سينما گر نامدار ايتاليايي فيلم خود را كه به نام نامي سينما آغاز كرده بود به ياد و خاطره سينما پايان مي دهد و سكانس پاياني سكانسي است كه اگر به بيهودگي سانسور نگرييم حتما خواهيم خنديد.
نمي توان از سينما پاراديزو صحبت كرده واز پديده مذموم سانسور سخني به ميان نياورد. بررسي پديده مذموم سانسور و تعيين حدود و مرزهاي آن از همان قصه هاي كهنه اي است كه هميشه تازه مي نمايد.
كشيش هنگام مميزي كردن فيلم ها دائما دست روي زنگ دارد كه دستور حذف صحنه هاي به اصطلاح غيراخلاقي را بدهد او خود به پسرك مي گويد « بدون زنگ زدن، جايگاه خودمان را از دست مي دهيم، زنهار زنگ از طريق ناقوس كليسا.و ....
اگر اشتباه نكنم برتولوچي در فيلم خيالباف ها خالق ديالوگي است كه
مي گويد سينما مانند آن است كه از سوراخ كليد به داخل اتاق خواب ديد بزني.
در واقع كار هنرمند ورود به محوطه ممنوعه است. نگاه كنيد به صحنه اي كه پسرك از ميان پرده صحنه هاي سانسور را دزديده نگاه مي كند. و يا در صحنه اي كه نگاتيو هاي سانسور شده را زير نور شمع نگاه مي كنند. كشيش هم به مانند روحانيون ساير اديان خواب آلوده است. به جاي آن كه خود كاري كنند فقط نسبت به پديده ها موضوع منفي اتخاذ مي كنند و بعد از مدتي هم جريان قالب اجتماعي را با اما و اگر مي پذيرند.
پنجم: آلفردو داستان سرباز و پرنسس براي تو تو كه عاشق شده است تعريف مي كند. پرنس براي ازدواج با سرباز شرط مي گذارد و از او مي خواهد 100 روز زير پنجره خانه اش منتظره او بماند ولي سرباز بعد از 99 روز تصميم مي گيرد برود. از نظر و روانشناسي، سرباز مي ترسيد روز موعود فرا برسد و باز هم او به پرنسس نرسيد. تو تو نيز نتوانست تا آخر منتظر معشوقه اش بماند. آلفردو نيز هميشه از آتش گرفتن نگاتيو مي ترسيد و آخر سر هم اين موضوع اتفاق افتاد و باعث كور شدن او گرديد. تورناتوره اين نكته روانشاسي را به خوبي گوشزد مي كند هميشه اتفاقاتي براي ما مي افتد كه زياد به آن فكر مي كنيم و نه اتفاقاتي كه دوست داريم.
ششم: حيف است كه از اثر اسكاري تورناتوره بنويسم (اسكار بهترين فيلم خارجي) و از دوستي آلفردو و سالواتوره سخني نگوييم، اگر غلو نباشد اين دوستي يكي از دوستيهاي جاودانه و ماندگار تاريخ سينماست، آن هنگام كه آلفردو مي خواهد تو تو را راهي رم كند، به او مي گويد تو از من كورتري و تصور مي كني اينجا مركز دنياست دلم نمي خواهد حرف زدنت را بشونم، دلم مي خواهد ديگران را ببينم كه در مورد تو حرف مي زنند و در نهايت به او مي گويد: به هر كاري كه مشغول شدي عاشق ‌آن كار باش، درست به مانند هنگامي كه عاشق اتاق آپارات بودي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر