۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

نقد و تحلیل فیلم پدرخوانده1(فرانسیس فورد کاپولا)

پدر خوانده محبوب ترين ضد قهرمان تاريخ سينما

فيلم the god father (پدر خوانده) محصول 1972 آمريكاست و از زمان ساخت آن تا لحظه اكنون چيزي نزديك به چهل سال مي گذرد. مطمئنا نقدها و بررسي هاي امروزي از اثر كلاسيك پدر خوانده تحت تاثير انبوهي از نوشته هاي پيشينيان مي باشد. به خصوص اين اثر كه حالا ديگر در سينما اثر كلاسيك و مرجع محسوب مي شود مارلون براندوي فقيد كه بدون شك با بازي فوق درخشان در پدر خوانده قسمت اول يكي از شاخص ترين ضد قهرمان هاي تاريخ سينما را به تصوير كشيد. ماريو پوزو كه فيلمنامه او اثر اقتباسي از رمان او مي باشد. همچنين آل پاچينو كه بخش عمده اي از اعتبار خود را در عالم بازيگري مديون بازي در مجموعه پدر خوانده است و نيز فرانسيس فورد كاپولا كارگردان اين مجموعه كه هرگز ديگر نتوانست موفقيت خود را در سينما تكرار كند و هميشه زير نام پدر خوانده باقي ماند.
كاپولا در مصاحبه اي گفته است: در بدو امر قرار بود مايكل (با بازي آل پاچينو) به عنوان پدر خوانده جديد بعد از مارلون براندو، بالافاصله بعد از رسيدن به مقام پدر خوانده گي، به دليل مقصر بودن در مرگ برادر بزرگ داماد خانواده را بكشد ولي ماريو پوزو به كاپولا قويا توصيه كرد در اين صورت تماشاگران هرگز پدر خوانده را نخواهند بخشيد و اين شخصيت يك ضد قهرمان دوست داشتني نخواهد بود. و لذا مايكل به اواجازه مي دهد تا زنده ماندن مادر خانواده به زندگي ادامه دهد.
به راستي اثر مانند پدر خوانده چرا وچگونه به اثر ماندگار در تاريخ سينما تبدل مي شود؟ راز ماندگاري اين فيلم گنگستري چيست واقعيت اين است كه پدر خوانده چيزي فرا تر از يك فيلم گنگستري است چرا كه به طور ضمني روي مقولات مهمي انگشت تاكيد مي گذارد.
در اين مقال درصدديم مطرح كردن ديالوگ هاي اين فيلم كه بعدها در بين سينما گران، سياستمداران و حتي توده ها مقبوليت يافت راز ماندگاري اين اثر را بررسي كنيم.
جور ديگر ديدن:
مايكل به ثاني مي گويد « چه كسي گفته است، يك افسر پليس را نمي توان كشت» مايكل به عنوان پسر كوچك خانواده نمي خواهد بپذيرد كه نمي توان يك افسر پليس را كشت، اگر او دشمن خانواده كورلئونه است همانند ديگران بايد تنبيه شود مايكل حاضر نيست به شيوه بزرگان خانواده كه كشتن يك افسر پليس را تابو و غير ممكن مي دانند بيانديشد او كه تا كنون از دنياي تبهكاراي دور بوده است و حتي يك قهرمان جنگ است، مي خواهد به اين موضوع به شيوه ديگري نگاه كند و اين جور ديگر ديدن است كه او را به مقام پدر خوانده گي ارتقاء مي دهد همه ما با اين ابيات سهراب سپهري آشناييم « من نمي دانم چرا مي گويند اسب حيوان نجيبي است، كبوتر زيباست چرا در قفس هيچ كس كركس نيست، واژه را بايد شست جور ديگر بايد ديد» نگاه كردن به مسائل از زواياي جديد ما را به راه حل هاي جديد مي رساند و اين به نوبه خود يكي از رازهاي ماندگاري پدر خوانده است.
تحمل رويارويي با حقيقت:
تام هاگن (با بازي رابرت دووال) به عنوان وكيل خانواده كورلئونه وقتي آن كارگردان مشهور پيشنهاد پدر خوانده را رد مي كند به او مي گويد « پدر خوانده دوست دارد خبرهاي بد را زود بشنود» و اين نيز يكي ديگر از ويژگي هاي شخصيتي مانند پدر خوانده است كه قرار است در تاريخ سينما ماندگار باشد تحمل رويارويي با حقيقت هر چند كه تلخ باشد از جملات قصار امام علي (ع) آمده است: ميان بالا بودن بهتر از كنار بلا بودن است، اگر اخبار بد را زودتر برسد شخص اين فرصت را خواهد داشت كه در مقابل آن موضوع معقول و منطقي اتخاذ كند عموم آدميان در مواجه با وقايع دردناك و سخت از واقعيت فرا مي كنند و پدر خوانده بايد كه با مردم معمولي متفاوت باشد.
خانواده در زندگي پدر خوانده جايگاه ويژه اي دارد: و مادر جايگاه ويژه تر، نگاه كنيد به صحنه اي كه مايكل به زير دستان خود مي گويد تا زماني كه مادر زنده است نمي خواهم براي فردو اتفاقي بيافتد حتي همسر از آن جهت مورد قبول است كه مادر بچه هاست، در اولين سكانس پدر خوانده را مي بينيم كه در يك فضا نيمه تاريك با گربه اي در حال بازي كردن است، حلقه ازدواج در دستان او خود نمايي مي كند اين خود نمايي از حرمت و احترام به خانواده است و يا صحنه اي كه كاني خواهر خانواده مي گويد: پدر خوانده هيچگاه سر ميز غذا راجع به كار حرف نمي زد و همچنين هنگامي كه مايكل به فردو ياد آور مي شود: هيچگاه در قبال خانواده طرف شخص ديگري را نگير آن هنگام كه به پدر خوانده پيشنهاد ورود به تجارت مواد مخدر مي دهند او مي گويد: « براي من مهم نيست كه يك مرد از چه طريقي نون در مي آورد» وليكن با مواد مخدر مخالفم چرا كه روح آدمها را به زنجير مي كشد» احترام به قواعد دنياي تبهكاران در عين حال حفظ حداقل تعهدها، مانند تعهد به خانواده، تعهد به اجتماع در بعضي جهات از ديگر ويژگي هاي مخلوق مشترك كاپولا و ماريوپوز است.
مديريت بحران:
آن هنگام كه خبر كشته شدن ثاني به عنوان فرزند بزرگ خانواده به پدر خوانده مي رسد بلافاصله مدت كوتاهي استراتژي آينده را مشخص مي كند « نمي خوام تحقيقات بشه، نمي خوام انتقام گيري بشه، مي خوام ترتيب ملاقات با سران خانواده ها را بدي» اين جنگ هر چه سريعتر بايد تمام بشه» مديريت بحران و سرعت در تصميم گيري از وخيم شدن اوضاع جلوگيري مي كند پدر خوانده به خوبي از پس اين مهم بر مي آيد، پذيرش واقعيت وقتي نمي توان آن را تغيير دهي.
اهل مذاكره بودن:
يكي ديگر از ويژگي هاي پدر خوانده « همه كاري حاضرم بكنم تا به يك راه حل مسالمت آميز برسم»
« من آدم خرافاتي هستم، اگر اتفاق ناگوار براي مايكل بيافتد، مثلا يك مامور پليس با تير بكشتش، يا توي سلولش خود را حلقه آويز كنه و يا ساعقه او را بزند، يك عده از حاضرين اينجا را مقصر مي دانم و آنوقت كه ديگه گذشت نمي كنم» كه اين جملات خود يكي ديگر از فنون مذاكره است كه راه فرار را براي طرفهاي مقابل كاملا مسدود مي كند.
شماره يك بودن:
به طور معمول در هر صنف و گروه ودسته اي آدميان را شاهد هستيم كه جايگاه آنها در محيط خود جزو نفرات ثاني است معاون شهردار، معاون استاندار، معاون كلانتر و ... اين گونه آدم ها هميشه اوقات تابع شخص و يا سيستم قوي تر از خود هستند و به تعبير مولوي هيچگاه سوداي سر بالا ندارند.
زان كه از قرآن بـسي گمره شدند زين رسن قومي درون چه شدند
مر رسن را نيست جرمي اي عنود چون تو را سوداي سر بـالا نبود
مولوي صريحا اشاره مي كند امكانات مهم نيست بلكه چگونگي به كارگيري امكانات موجود مهم است، ممكن است نوع نگرش به قرآن سبب ظلالت و گمراهي شود همچنان كه طناب ممكن است جهت صعود و يا سقوط به كار گرفته شود.
باري نفرات ثاني آدم هايي هميشه پيرو و مقلد هستند، همچنانكه پدر خوانده در سكانس تماشايي فيلم به مايكل مي گويد: مانند عروسكي هستند كه سر نخشان هميشه دست آدم گنده هاست و دائما بايد اجازه خود را از نگاه و اشاره ديگران بگيرند. مستخدمي كه عمري در خدمت ارباب خود است، منشي كه سالهاست تغيير سمت نداده است و به طور كلي هر كسي كه سالهاست جايگاه مادي و معنوي اش در جهان هستي تغيير نكرده است بايد بداند كه انساني در جايگاه ثاني است.
به قول حافظ عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگو: انسانهاي مقلد و پيرو اصولا آدمهاي قابل اعتماد و آبرو طلب هستند مستخدمي كه به چند نسل از يك خانواده خدمت مي كند حتما بايد آدم قابل اعتمادي باشد والا در طول اين سالها عذرش خواشته شده بود. خدمتكار بودن باعث نمي شود كه در زمره آدميان ثاني باشيم ولي خدمتكار ماندن آدمي را در زمره انسانهاي مقلد و پيرو قرار مي دهد.
در پايان اين نوشتار لازم به ذكر است كه ما در صدد تخفيف شخصيتي آدميان ثاني نيستيم بلكه جايگاه آنها را در جهان هستي تبيين مي كنيم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر