۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

نقد و بررسي «عطر: داستان يك قاتل» perfume: the story of murderer (2006)

نقد و بررسي «عطر: داستان يك قاتل» perfume: the story of murderer (2006)

در بازار ماهي فروشان كودكي به دنيا مي آيد، مادرش كه قصد نابود كردن كودك را دارد رسوا شده و به دار آويخته مي شود، پسرك به نوان خانه سپرده مي شود و از همان ابتدا بيننده درمي يابد كه او حس بويايي خارق العاده دارد، در سنين جواني به كار دباغي فرستاده مي شود، در همين اثناء بو و رايحه يك زن جوان در بازار او را به خود مجذوب مي كند، هنگام نزديك شدن به زن اشخاص ديگري سر مي رسند او قصد دارد جلوي زن را بگيرد كه فرياد نكشد و ناخواسته باعث خفه شدن او مي شود، به دنبال آن جوانك كه ژان نام دارد با خود مي انديشد كه چگونه مي تواند رايحه شگفت آن زن را هميشه با خود داشته باشد و به دنبال راز ماندگاري بوهاي خوش طبيعت مي رود در ادامه او با عطر ساز معروف ارتباط بر قرار مي كند، بلكه بتواند راز ماندگاري بوها را كشف كند لارنس فون تريه كارگردان دانماركي در جايي گفته است a film shodd be like a rock in the shoes يك فيلم بايد مثل ريگي در كفش باشد و حقيقتا فيلم « عطر: داستان يك قاتل» چنين فيلمي است. كارگردان فيلم تام تيكور كارگردان نام دار آلماني است كه اولين بار فيلم (بدولولا urn lola run) بر سر زبانها افتاد تام تيكور با ساخت اين اثر اقتباسي بار ديگر جسارت و در عين حال مهارت خود را به رخ متنقدين و سينماگران كشيد. چرا كه او اثري را به فيلم برگرداند كه در سالهاي گذشته برزرگاني چون استنلي كوبريك و ميلوش فورمن نتوانسته بودند از عهده اين مهم برآيند. داستان فيلم حول حس بويايي به عنوان يكي از حواس پنج گانه آدمي مي پردازد كه تا كنون در عالم هنر هفتم يا بدان پرداخت نشده و يا كمتر پرداخت شده است. چرا كه جهان بوها از جنس شكل و حجم و وزن نيست كه بتوان به راحتي آن را به تصوير كشيد.
عطر فشرده و عصاره يكي از پديده هاي زيباي طبيعت است و ژان مي خواهد جوهر اين زيبايي را حفظ كند، او براي انجام اين مهم زيبا رويان باكره شهر را مي كشد و شيره و عصاره آن ها را باهم تركيب مي كند، مگر نه اين كه براي رسيدن به عطر گلها آنها را قلع و قمع مي كنيم و طبيعت را از وجود گلهاي زيبا محروم مي كنيم، ژان نيز براي ماندگار كردن جذابيت جنس لطيف دختران شهر را مي كشد و بدن آنها را مي تراشد و از عصاره وجودشان عطري فوق طبيعي به وجود مي آورد قاتل زنجيره اي را شناسايي مي كنند و مي خواهند در ميدان شهر و در حضور مردم او را اعدام كنند ولي رايحه اين عطر تمام مردم شهر و از جمله كشيش را به تعظيم و كرنش در برابر ژان وا مي دارد، شيفتگي ديوانه وار براي جاودان كردن بوها به يك نيروي فوق طبيعي انجاميده است، لحظاتي بعد همه مردم شهر باهم عشق بازي مي كنند آدمي جهت خلق زيبايي ها بارها و بارها در طول تاريخ بر بدنه طبيعت آسيب و خدشه دارد نموده است و چه بسا مرتكب جنايت شده است، ديوار چين، اهرام سلاسه
تام تيكور قهرمان ضد قهرمان داستانش را شخصي كم حرف انتخاب كرده است تا به تبع آن فيلم بر ديالوگ استوار نباشد و لذا فيلم بيشتر محصول بصري و سرشار از زيبايي است، نگاه كنيد به صحنه اي كه داستين هافمن عطر ساخته شده ژان را بو مي كشد و فضاي اطراف او به گلستان تبديل مي شود.
پر واضح است كه كارگردان در بصري كردن حس غير قابل رويت بويايي موفق عمل كرده است بر خلاف كليشه هاي معمول سينما كه براي نشان دادن حس شنوايي يك آدم كور حس بينايي را از بازيگر مي گيرند، نگاه كنيد به فيلم بوي خوش زن مارتين برست با بازي آل پاچينو يا فيلم بيد مجنون مجيد مجيدي و يا رنگ خدا در قالب اين كارها براي نشان دادن حواس ديگر حس بينايي را از بازيگر گرفته مي شود. براي تاكيد بيشتر روي اين حس نگاه كنيد به صحنه اي كه دخترك جوان همراه پدر از دست ژان مي گريزد، آن هنگام كه كلاه از سر دختر مي افتد رايحه موهاي او را از فرسنگها دورتر ژان تشخيص مي دهد. همچنين از ذكر اين نكته نميتوان خود داري كرد بخش زيادي از قدرت و قوت اين فيلم را تام تيكور مديون پاتريك سوسلند نويسنده داستان مي باشد.
پرداختن به قتل هاي زنجيره اي و علل و عوامل آن از دغدغه ها و كليشه هاي رايج سينماگران است. اين دغدغه گاه به آثار نازل و مبتذل تبديل شده است و گاه منشاء آثار مهم و در خور توجه اي نظير « سكوت بره ها» جاناتان دمي «هفت» «زودياك» ديويد فينچر و « عطر، داستان يك قاتل» تام تيكور شده است.
سكانس هاي انتهاي فيلم آن هنگام كه مردم بعد از عشق بازي هراسان و شرمسار بيدار مي شوند ياد ‌آور باورهاي ديني در باب رستاخير است، آن هنگام كه شيپور دميده مي شود و ‌آدميان از خواب غفلت بيدار مي شوند.
در پايان دوست دارم شعر زيباي دكتر اكرامي فر « هر كه در عشق علي گم مي شود آسمان دست مر دم مي شود» را اين گونه اصلاح كنم «هر كه در عشقي گم مي شود آسمان دست مردم مي شود».
و ژان آسمان دست مردم شد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر